loading...

گاه نوشت

بازدید : 2643
يکشنبه 16 فروردين 1399 زمان : 2:39
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گاه نوشت

حدود تقریبا4 صبح بود..

پاهامو تو بغلم جمع کرده بودم و میگفتم دیدی نشد!

بغضم کرده بودم حتی🙈 قشنگگگ اشک جم بود ک اره دیدی نشد این همه خودتو این چن روز سختی دادی و اخرم اماده نشد و اینا

فلان دختر قرار بود این کار رو کنه.. فلان اقا اینو! اما هیچ کدوم نشد حتی فلان دختر هم درگیر شد نتونس

یکم گذشت صفحه گوشیم چشمک زد..نگا کردم دیدم‌ی غریبه تو واتساپ پیام داده..

نمیدونم کی بود

چی بود

نوشته بود : سلام خوبین؟ من فلانی ام، این پروژه رو اماده کردم نمیدونم که خوبه یا نه..

و من؟ موندم!!! چون اصلا‌ی درصدم درست این ادمو نمیشناختم و میگفتم این اصلا این کار رو نمیکنه!!

و یه لبخنددد گنددده نشست رو لبم و تو دلم کلی قربون صدقش رفتم:| خدا منو ببخشه:دی

و همیشه مدلم این طوره طرف پسر باشه از 12شب ب این ور جواب پیام نمیدم و سین نمیکنم و افلاین میشم🙈🙈

خیلیییی خودمو کنترل کردم ک تا صبح تحمل کنم و صبح ازش تشکر کنم🙈🙈

اما میدونیین به چی فکر کردم ؟ به اینکه تا خدا نخواد نمیشه من خودمو اون چن روز کشتم

و از طرف دیگ اگه اون بالایی بخواد شده حتی اون لحظه اخر میشه

میشه..

#عید رو با تاخیر تبریک میگم

#ی خاطره عیدانه _پروژه عید..

بازدید : 1301
يکشنبه 16 فروردين 1399 زمان : 2:39
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گاه نوشت

همیشه خدا همین بودم !

از بچگی عاشق حفظ غزل‌های حافظ بودم..حتی اگ‌ی جاهایی متوجه منظور دقیق واژه‌های چیده شده نمیشدم..

ذوق زدگی سر حفظ فلان شعر و بیت عادت هفتگی ام بود..

دفتری داشتم با اسم دفتر شعر‌های حفظ شده!

هنوز هم همینم

عاشق فلسفه و عرفان و عشق!

بعد از اتمام یک متن نه چندان شاید منطقی انقدر ذوق میکنم که انگار در عرش آسمان در حال پروازم! :)

هنوزم مثل همیشه عاشق شکلات تلخم ب همراه شیر قهوه

هنوز هم عاشقِ دست‌های کوچولوی نرم و لطیف بچه‌هام

و بوی لپ‌های وا رفتشون=)

عاشق بوی مستِ سبز بهارم

و خیس شدن تک و تنها زیر بارون رو طالبم!

هنوزم بستنی با خرده‌های شکلات معشوقه اول و همیشگی منه.

و من هنوزم میتونم بار‌ها و بارها شاعرِ چشمای یار باشم..

منِ سرمست سر گشته هنوزم طالب ارزوهای غرق نشدمم😅

بازدید : 1372
شنبه 16 اسفند 1398 زمان : 23:57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گاه نوشت

به وسعت کتابای خریده شده اما ناخوانده قسم! :|

که دلاشفت واااقعا نیاز داره یکی رو ببینه و خودشو سر ریز کنه بهش

اما حیف قرنطینه این روزا نمیزاره..

حس میکنم شاید جزو ادمایی که میتونه بدون حرفای خرافاتی

یا شایدم عجیب غریب راه درستو نشونم بده!🙈

اما خب لعنت ب کرونای لعنتی:))))

البته گاها وقتی‌ی چیز جور نمیشه میگم شاید حکمته! اما خب انصافاً سخته ک واسه همه چی دارم میگم حکمته:/

اما خب تنها راه آروووم شدنم همین کلمس:|

وگرنه کلم پر سواله!

و پررر ابهام‌های جور وا جور ..

شما حرف‌ها دارید به کی میگید؟-_-

#دبیر کنکور بود اما زندگی بود واسه خودش..

بازدید : 1112
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 0:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گاه نوشت

بهت گفته بودم دنیا خیلی جذاب تر از اونیه که فکرشو کنی؟!

+ نه مگه تو این طور فکر میکنی؟

اره خب! چرا فکر نکنم؟ یکم چشمای خوابالاتو بمال و از تخت و اون گوشیت بیا بیرون و دل بسپر به طبیعت کنارِ من!

+کنار نبودت دیگه؟

منفی نشو باز، انتظار هم خودش ب نوعی شیرینه

شاید فکرشم نکنی اما قلب منم الان تو کنج اون گوشه تالاپ تلوپ میکنه! درست مثله تو اصلا هروقت حس کردی دنیای جدیدی میخای یاد من بیفت

+ اگ..

منفی نشو!

+باشه

#تو جان میبری

بازدید : 467
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 21:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گاه نوشت

گفته بودم که راضیم از جدا شدن از اکیپ سابقم

و باید بازم بگم که راضیم

نمیدونم البته باز! میشه گف تقریبا راضیم: دی

احساس تنهایی تو دانشگاه رو دارم ،تو خوابگاه دوستای زیادی دارم اما دانشگاه نه.. و این حس بدی میده بهم.

تو کلاس البته بهتره بگم باز دانشگاه اوکیه! اما کلاس و وقت ناهار و.. تنهایی خیلی رنجم میده..

حس میکنم دنیای فکرم خیلی متفاوته باهاشون

نمیفهممشون

نمیفهمنم..

من ب راهم ایمان دارم اما نبود کسی شبیه خودم آزار دهندس واقعا اذیتم میکنه..

شاید اگر شهر خودم بودم این قبیل مشکلات نبود

تنها چیزی ک اذیتم میکنه تنهایی این روزام تو کلاسه و اینک بقیه چی میگن

میگن حتما این مشکل داره ک یه دفعه‌‌‌ای تنها کرده خودشو کلا یکم کلافه شدم

نمیدونم نمیدونم

مسخرس اما بخاطر خیلی گریه کردم چند روز:| خیلی!

بازدید : 679
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 21:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گاه نوشت

ترمِ فرد ب اندازه فرد بودنش دلنشین بود برام!

اما مطمیئنم این یکی بهتره

حس میکنم دارم بزرگتر میشم و پخته تر و راضی ترم

راضیم از اینکه از اکیپی جدا شدم که متعلق به من نبود

اکیپی که وجه تشابه مون شاید بشه گفت هیییچی نبود، من دختر همه جایی رفتن نبودم..از اونا نبودم ک تا نیمه شب اهل چت باشم با هم کلاسی‌های پسرم اما اونا بودن..

از نظرشون من یه افراطی بودم ک خودمو محدود ب سنت کردم..

به قول میم.اب من از تنهایی رفته بودم سمتشون ونباید سرزنش کنم..

این ترم ترم خوبی بود چون جدا شدم از کسایی ک خودشون نبودن فقط ظاهرسازی..فقط ظاهر!

دیگ اینکه راضیم از خودم چون تموم دارم میکنم قضیه اوشون رو!

دیگ دوس ندارم درگیر حس ب ادمی‌شم ک نمیدونم سهم من هست یا نه..

تازه ادمی‌ک ب خوب بودنشم مطمیئن نیستم خیلی :))

میدونم ک بهترینه رخ میده واسم میدونم ..

و فقط صبر میکنم، کاری که باید از اول میکردم🙂

و دیگ چی شد این ترم؟!

بیشتر و بیشتر فعالیت کردم تو انجمن^_^

مهم نیست نتیجع میده یا نه! مهم اینه ک فکرم آروم تره^_^

و در آخر اینکه من همون دختر دبیرستانی دیروزم! همون قدر مشتاااق

همون قدر فراری از 😂😂 من همونم و میشم بازم میشم:)

این ترم برنامه‌ها دارم مال خودم و زندگیم و همه چیم.. همه چی.

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 109
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 208
  • بازدید ماه : 246
  • بازدید سال : 540
  • بازدید کلی : 32527
  • کدهای اختصاصی